کد مطلب:137456 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:153

خطبه زینب در کوفه
دختر فاطمه علیهاالسلام حضرت زینب علیهاالسلام نیز بعد از ماجرای كربلا در سه جا سخنرانی كرد: اول، هنگامی بود كه اهل بیت وارد شهر كوفه شدند، و زنان و مردان كوفی (بعد از مدتی) با گریه و شیون از ایشان استقبال كردند؛ ناگاه بدون مقدمه خطبه ای غرا خواند و چنین فرمود: «سپاس و ستایش خاص خداست، و درود بر پدرم محمد و بر خاندان پاك و برگزیده اش باد».

ای مردم كوفه! ای مردمان دغل پیشه و فریب كار و بی حمیت و حیله گر! آیا می گریید؟ اشكتان خشك نشود، و ناله هایتان پایان نپذیرد! براستی كه حكایت شما حكایت آن زنی است كه رشته ی خود را پس از این كه محكم بافته بود (پنبه می كرد و) باز می نمود، شما سوگندهاتان را دستاویز فساد قرار داده اید! شما چه دارید جز لاف زدن و فریب دادن و دشمنی و دروغ! و همچون كنیزان چاپلوس و دشمنان سخن چین! یا همانند سبزه و گیاهی كه بر فراز سرگین روید، و یا همچون نقره ای كه روی قبر را بدان اندود كرده باشند (ظاهری زیبا و فریبنده و باطنی بدبو و گندیده)! براستی كه بد توشته ای برای خود پیش فرستادید كه خشم خدا بر شما است و در عذاب


جاویدان هستید!

ای مردم! آیا بر مصیبت ها گریه و زاری می كنید؟! به خدا سوگند كه به گریه كردن سزاوارترید، فراوان گریه كنید و اندك بخندید؛ زیرا كه شما دامن خود را به ننگی عجیب آلوده كردید كه هیچ گاه پاك شدنی نیست، و عیبی را مرتكب شدید كه چاره و علاجی نداشته و به هیچ آبی شستشو نمی شود، و چگونه پاك و شستشو شود در حالی كه شما ریشه ی جان خاتم پیغمبران و نوباوه ی عزیر او را كشتید. شما كسی را كشتید كه دلیل و چراغ راه هدایت شما، پناهگاه نیكوكارانتان، مرهم زخمهایتان و سید جوانان بهشت بود، ای مردم! بدانید كه چه گناه بزرگی را مرتكب شدید و چه وزر و وبالی گریبان گیرتان شده است.

پس بدا به حال شما، سرنگون گردید و زیر و رو شوید و از رحمت خدا دور باشید و مأیوس و محروم گردید، و دستهای شما قطع شود، و در پیش آمدهای خود زیان كار شوید، و به غضب خدا و رسولش گرفتار گردید، و به خواری و درماندگی و بیچارگی و دست تنگی دچار شوید.

ای مردم كوفه! وای بر شما، آیا می دانید چه دلی از پیغمبر خراشیدید؟ و چه جگری را از او شكافتید؟ و چه خونی از او ریختید و چه حرمتی از او بردید؟ در حقیقت كار بسیار عجیبی مرتكب شدید، چنان كاری كه نزدیك بود آسمان ها به واسطه ی آن از هم بشكافد، و


زمین از هم پاره پاره گردد، و كوه ها از هم بپاشند! [1] .

مصیبتی بس دشوار و بزرگ و بد و كج و پیچیده و شوم كه راه چاره در آن بسته، و در عظمت به پری آسمان و زمین است. آیا تعجب می كنید اگر آسمان خون ببارد! و براستی كه عذاب آخرت خوار كننده تر خواهد بود و یاری نخواهید شد. و این مهلت و تأخیر در كیفر الهی شما را خیره نكند، كه خدای عز و جل در انتقام عجله نمی كند و ترسی از فوت و از دست رفتن انتقام خون ندارد! و حتما پروردگار در كمینگاه شما است!».

اگر كسی در دو خطبه مادر و دختر تأمل و دقت كند، در همان ابتدا متوجه می شود كه بین این دو خطبه وجه تشابهی وجود دارد؛ هر دو خطبه از یك معدن و گنجینه ی واحد صادر شده اند، و نیز به سوی یك هدف در حركتند، و آن دعوت به اهل بیت و نشر فضایل و محاسن آنها، و گفتن معایب و كارهای ننگین دشمنان ایشان می باشد؛ و این كه بفهمانند اسلام در حقیقت، فقط گفتن شهادت و انجام دادن واجبات از قبیل نماز و روزه و مانند آن نمی باشد، بلكه یك مسلمان اول و قبل از هر چیزی باید هر آنچه را كه رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و اله آورده است تصدیق نماید؛ و از جمله اموری كه حضرت واجب نموده است و تصدیق و ایمان به آن ضروری است بنابر حدیث شریف «ثقلین»


قرآن و عترت است. اما اكثر مسلمین بعد از پیامبرشان قرآن را رها كرده و عترتش را ضایع نمودند.

علامه شیخ محمد رضا مظفر در جزء سوم كتاب «دلائل الصدق» می نویسد:

«من نمی دانم كه امت پیغمبر صلی الله علیه و اله كی به عترتش تمسك كردند؟ آیا در زمان امیرالمؤمنین علیه السلام تمسك كردند؟ یا در زمان سایر امامان پاك و مطهر علیه السلام؟ (آن نامردمان،) دشمنی و بغض و كینه عترت را به دل گرفته و آن داعیان دین را به نسبت های ناروا بلكه بی دینی متهم كردند، و در بصره و شام و كوفه با آنها جنگ كردند و زنانشان را دشنام دادند».

ناگفته پیداست كه حضرت زینب علیهاالسلام در آن هنگام كه به كوفیان فرمود: «آیا می دانید چه جگری از رسول خدا شكافتید» موقعیت كسانی كه به اهل بیت ظلم كردند، و به ظلم و ظالم رضایت داشتند و آنها را یاری نمودند، را مشخص كرد.



سر نی در كربلا می ماند، اگر زینب نبود

كربلا در كربلا می ماند، اگر زینب نبود



چهره ی سرخ حقیقت بود از آن طوفان رنگ

پشت ابری از ریا می ماند، اگر زینب نبود




[1] از آيةالله امامي خوانساري قدس سره نقل شده است: «مرحوم حجةالاسلام حاج سيد اسدالله اصفهاني، پسر مرحوم حاج سيد محمد باقر رشتي - شفتي - در خواب، حضرت حجت (عج) را ديد، حضرت فرمودند: از آن روزي كه زينب كبري عليهاالسلام از دنيا رفته است، همه روزه، فرشتگان آسمان خطبه او را كه در كوفه خوانده بود، مي خوانند و شورش و شيون مي كنند».